داستان باران آرام باش ، توکل کن ، تفکر کن ، سپس آستینها را بالا بزن ، آنگاه دستان خداوند را می بینی که زودتر از تو دست به کار شده است |
|||||||||||||||||
شنبه 18 مرداد 1393برچسب:, :: 12:55 :: نويسنده : باران
سلام پنج شنبه انقلاب رو زیز رو رو کردم ولی نتونستم اون دوتا کتابی رو که میخوام پیدا کنم. ای خداااااااااااااااااااااااااااااا بعد هم رفتم سینما و فیلم "ردکارپت" رو دیدم. خوب بود. دوستش داشتم. دیشب دوباره با آقای م چت کردم. قضیه رو با آ هم گفتم. گفت: فقط مواظب باش که وابسته نشی. نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان آرام باش و آدرس story-of-baran.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان
|
|||||||||||||||||
|